(تعاریف معماری):به عقیده ی اکثر
موضوع معماری درباره فضاست. تعاریف مختلفی که تاکنون از معماری ارائه شده است، اغلب به گونهای بر اهمیت فضا در معماری تاکید میکنند، بطوریکه وجه مشترک بسیاری از این تعاریف، در تعریف معماری به عنوان فن سازماندهی فضا است. به عبارت دیگر موضوع اصلی معماری این است که چگونه فضا را با استفاده از انواع مصالح و روشهای مختلف، به نحوی خلاق سازماندهی کنیم. از دیدگاه اگوست پره(Auguste Perret) ، معماری هنر سازماندهی فضاست و این هنر از راه ساختمان بیان میشود. ادوارد میلر اپژوکوم (Edvard Miller Upjokom) نیز معماری را هنر ساختن و هدف کلی آن را محصور کردن فضا برای استفاده بشر تعریف میکند. به گفته لامونت مور (Lamont Moore) نیز معماری هنر محصور کردن فضا جهت استفاده بشر است. معماری یعنی تبدیل ذهنیت به کالبد عینی در قالب فرم -محتوا وعملکرد.
تعریف
لوکوربوزیه:
او در تعریف معماری نوشته است:
”
چشمان ما برای مشاهدهی صورت ها (فرم ها) در روشنایی ساخته شدهاند، نور و سایه این صورت ها را آشکار می کنند، مکعب ها، مخروط ها، کره ها، استوانه ها یا هرم ها صورت های بزرگ اولیهای هستند که نور آن را به گونهای ممتاز آشکار میکند، تصویر این صور در درون ما و بدون ابهام متمایز و ملموس است. به همین دلیل است که این ها صور زیبا، زیباترین صوراند. همه کس، از کودک گرفته تا وحشی و ما بعد الطبیعه دان با این مطلب موافق است. این امر به ماهیت هنرهای تجسمی مربوط میشود.
ادموند بیکن:
” معماری بیان فضا است به نحوی که در شرکت کننده، تجربه ی معینی از فضا در ارتباط با تجارب پیشین و آتی ایجاد کند.“
معماری ترکیب مخاطزه آمیزی از توانایی و ناتوانی است.
که ظاهرا گرفتار “شکل دادن” به دنیا است. ذهن معماران برای فعال شدن ، بستگی به تحریک دیگران – مشتریان، اشخاص یا موسسات- دارد. بنابراین، تصادف، زیر بنای نهفته ی زندگی همه ی معماران است. آنها با سلسله ای از خواسته ها مواجه می شوند؛ با پارامتر هایی که آنها ایجاد نکرده اند، در کشورهایی که آنها به سختی با آن آشنا هستند، و در باره ی موضوعاتی که معماران فقط به طور مبهم با آن آشنا هستند، و منتظر روبرو شدن با مشکلاتی هستند که در مغز آنها تثبیت نشده است و این برای معماران بسیار تعجب آور است. معماری در تعریف، یک سرگذشت پر هرج و مرج است. ”
” معماری، ایده ها و ارزش هایی را به وسیله ی سیستمی از علائم بصری بیان می کند.“
ایشان در مقدمه ی مفصلی که بر کتاب عرصههای زندگی جمعی و زندگی خصوصی نوشته است، شش عامل ارزشیابی معماری را مورد توجه قرار داده است: ” این عوامل بر معماری تأثیر میگذارند یا از آن تأثیر میپذیرند و یا اصولاً
“۱- محیط: هیچ اثر معماری را نمیتوان و نباید بدون توجه به محیط طرح کرد و ساخت، زیرا محیط هم بر معماری تأثیر بسیار دارد و هم از آن تأثیر میپذیرد. مراد از محیط، در این بحث کلیه عوامل طبیعی و یا ساخته و پرداخته انسان است، که اثر معماری در جوار آن و یا در میان آن ساخته میشود.
۲- مردم: در معماری اساسی ترین عامل مردماند. از این رو، معنای هر
۳- امکانات: تمام عوامل اعم از کالبدی یا غیر کالبدی «ذات یا معنی» است که سبب تحقق یک اثر معماری میشود. هنگامی که امکانات شامل مصالح و روشهای ساختمانی میشود، از معماری جدائیناپذیرند. امکانات تنها ذاتی و یا کالبدی نیستند. امکانات مالی نیز ممکن است باعث تحقق یک پروژه معماری شود و یا آن را زنده به گور سازد.
۴- اندازه ها و استانداردها: کتب و مراجعی که تعیین میکنند فعالیتهای گوناگون آدمی، از نظر معماری به چه میزان فضا نیاز دارد. همچنین بسیاری از عوامل معماری همچنان در و پله و سقف اندازههای معین و استاندارد شدهای یافتهاند. اندازهها و استانداردها در معماری از یک طرف در پاسخ به نیازهای کالبدی آدمی باید در معماری پاسخ گفته شوند، اما از تأثیر آنها بر روان آدمی غافل نباید بود. ممکن است یک
۵- نظم فضائی: معماری به حکم ماهیت خود در فضا تحقق می یابد و چون چنین است به نظم فضائی نیاز دارد. از این رو، هر چقدر خوب روابط اجزاء معماری را در دو بعد تنظیم کنیم، آن چه در حقیقت باید مورد توجه قرار گیرد روابط اجزای معماری در فضا و نظم آنها است. اما فضاها نه تنها باید پاسخگوی نیازهای مادی آدمی باشند، بلکه از تأثیر غیر مادی(روانی) فضاهای معماری نباید غافل بود. چون معماری باید مدام در پی آن باشد که علاوه بر آسایش بر یکنواختی و کسالت ناشی از زندگی عادی بر خور و خواب فائق آید، ایجاد فضاهائی که محظوظکننده باشد و روح و ذهن را بنوازد، اهمیت فوق العاده دارد. فضاهای معماری منشاء احترام، شادمانی، بیم، چیرگی، عبودیت، وحدت و کیفیاتی نظیر آن ها بوده اند.
اصطلاحاتی چون حجم های پر و خالی، فضاهای عمومی و فضاهای خصوصی، فضاهای باز و فضاهای بسته اکنون اصطلاحاتی شناخته شده در